✾꧂ روان نو ꧁✾

✾꧂ روان نو ꧁✾

დمرجع تخصصی روانشناسیდ
➤سعی شده تا اینجا مرجعی باشد برای دسترسی آسان به مطالب تخصصی روانشناسی برای دانشجویان و علاقه مندان...
✒ تمامی فایل ها یا توسط این وبلاگ تهیه شده و یا با ذکر منبع ارائه شده است.
©کپی برداری تنها با ذکر منبع مجاز است.

نویسندگان

جوی پل گیلفورد (Joy Paul Guilford) روان‌شناس آمریکایی، متولد 7 مارس 1897 در شهر مارگوته کشور ایالات متحده بود. او در سن 90 سالگی در 26 نوامبر 1987 در کالیفرنیای آمریکا فوت کرد. مهم‌ترین عملکردش، پیشنهاد دادن الگوی ساخت هوش بود که به نظریه هوش گیلفورد معروف است. علت اصلی شهرت او...

بیوگرافی

جوی پل گیلفورد (Joy Paul Guilford) روان‌شناس آمریکایی، متولد 7 مارس 1897 در شهر مارگوته کشور ایالات متحده بود. او در سن 90 سالگی در 26 نوامبر 1987 در کالیفرنیای آمریکا فوت کرد.

مهم‌ترین عملکردش، پیشنهاد دادن الگوی ساخت هوش بود که به نظریه هوش گیلفورد معروف است. علت اصلی شهرت او به خاطر مطالعه‌ی روان‌سنجی در مورد هوش انسانی، از جمله تمایز بین تفکر همگرا و واگرا بوده است.

گیلفورد بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه نبراسکا، در شهر زادگاه خود، زیر نظر ادوارد بردفورد تیچنر (روان‌شناس بزرگ آمریکایی) در کرنل به تحصیل ادامه داد. او در سال 1919 در سن 22 سالگی دکترای تخصصی‌اش را دریافت کرد.

گیلفورد در رساله‌ی دکترای خود به تفاوت درک و تشخیص رنگ در مردان و زنان پرداخت. احساس آن‌ها نسبت به رنگ‌ها را متفاوت می‌دانست. او این ویژگی را به عنوان تفاوت‌های فردی در زنان و مردان پذیرفت. بعد از آن تا سال 1921 به عنوان مسئول کلینیک روان‌شناسی در دانشگاه نبراسکا مشغول به کار شد. در 27 سالگی به عنوان پروفسور دانشگاه نبراسکا انتخاب شد و در سال 1924 فوق دکترای تخصصی خودش را در همان دانشگاه دریافت کرد.

گیلفورد در سال 1937 به عنوان عضو انجمن روان‌شناسان تجربی انتخاب شد. او در سال 1938 سومین رئیس انجمن روان‌سنجی شد (بعد از مؤسس آن، لوئیس توستون و ادوارد ثورندایک رئیس دوم انجمن در سال 1937). او در سال 1941 به عنوان سرهنگ دوم، وارد ارتش ایالات متحده شد و به عنوان مسئول تحقیقات روان‌شناسی در پایگاه هوایی ارتش سانتا آنا خدمت کرد.

گیلفورد در سال 1943 به عنوان رئیس واحد تحقیقات روان‌شناسی در این ستاد، به پروژه stanine نظارت کرد. در نهایت 9 توانایی فکری خاص برای پرواز با هواپیما را شناسایی کرد. گیلفورد تجربیات دقیقی را برای نظریه‌­اش درباره‌­ی هوش در طی 20 سال تحقیق در پایگاه هوایی ارتش به دست آورد.

جوی پل گیلفورد و همکارانش توانستند افرادی را شناسایی کنند که به عنوان خلبان‌های جنگی دارای آمادگی جسمی و روحی بالایی باشند. خلبان‌هایی که طاقت شرکت در مأموریت‌های سنگین و سخت را داشته باشند.

از سال شروع رسمی فعالیت او یعنی سال 1941 تا 1980، حدود 40 سال، او و همکارانش سعی کردند انسان‌هایی را انتخاب کنند که دارای نیروی روانی بالایی هستند. این انسان‌ها را «سرمایه‌های نظامی»نامیدند.

 

گیلفورد بعد از جنگ جهانی دوم به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی پیوست و به تحقیقات خودش در مورد هوش ادامه داد. در نهایت نظریه هوش گیلفورد منتشر شد.

آثار گیلفورد

گیلفورد نظریه های خود را مثل اکثر بزرگان علم در طول تاریخ، مکتوب کرده است. در جدول زیر به طور کامل نام آثار او آورده شده است. این کتاب‌ها پیرو هر دو نظریه هوش و خلاقیت هستند.

نام اثر به فارسی

نام اثر به انگلیسی

سال تقریبی انتشار

روش‌های روان‌سنجی

Psychometric Methods

1936

روان‌شناسی عمومی

General psychology

1939

خلاقیت،روان‌شناس آمریکایی

Creativity, American Psychologist

1950

ماهیت هوش انسانی

The Nature of Human Intelligence

1967

تاریخچه روان‌شناسی در زندگینامه

A history of psychology in autobiography

1967

ساختار هوش

Guilford’s Structure of Intellect Model

1969

تحلیل هوش

The Analysis of Intelligence

1971

ابهامات روان‌شناسی شناختی

Cognitive psychology’s ambiguities

1982

 

نظریه‌ های گیلفورد

گیلفورد روان‌شناسی بود که به هر دو حوزه‌ی هوش و خلاقیت علاقه داشت. بر طبق رویکرد روان‌سنجی، هوش در افراد مختلف متفاوت است. روان‌شناسانی قبل از گیلفورد هم به این رویکرد علاقمند بودند. در این بین، نظریه گیلفورد در مورد هوش با بقیه تفاوت زیادی دارد. در نظریه هوش گیلفورد الگوی ساخت عقل چند بعدی است.

 

نظریه هوش گیلفورد

از نظر گیلفورد هوش ماهیت پیچیده و پُررمزورازی دارد.

بر اساس مدل ساختار عقل که توسط او در سال 1959 گفته شده، عملکرد ذهن و استعداد‌های ذهنی حاصل تعامل چندین عامل هستند.

گیلفورد برای بررسی نظریه خودش از استدلال‌های منطقی و تحلیل عامل‌های مختلف استفاده کرد.

همان زمانی که در پایگاه هوایی ارتش کار می‌کرد با دیدن افراد گوناگون، تجربه‌های زیادی را کسب کرد و مشاهدات بالینی فراوانی را گذراند.

 

او یک مدل مطرح کرد به نام  The Structure of Intellect (SI) که ترجمه‌های مختلفی در فارسی دارد.

این مدل به صورت یک مکعب است که تعامل سه عنصر یا سه بخش را خیلی قشنگ نشان می‌دهد. در نظریه هوش گیلفورد هر کدام از این بخش‌ها دارای تعدادی زیربخش هستند.

حاصل‌ضرب تمام زیربخش‌های این سه عنصر در نهایت عواملی را ایجاد می‌کنند که همگی در عملکرد ذهن نقش دارند.

 

ابعاد نظریه هوش گیلفورد

1- محتویات یا مطالب

تمام داده‌هایی که از محیط خارجی و یا از طریق خود موضوع مورد‌نظر جمع‌آوری می‌کنیم. ذهن انسان از این 4 نوع محتوا برای انجام عملیات استفاده می‌کند:

  1. Figural یا تصویری: این اطلاعات بصری هستند که ما از طریق بینایی، شنیداری و جنبشی (لمس و اعمال فیزیکی) آن‌ها را درک می‌کنیم.
  2. Symbolic یا نمادین: علائمی که نشان‌دهنده‌ی چیزی دیگرند. مانند نماد‌های موسیقی و علمی یا حتی برند‌ها که به تنهایی معنا ندارند.
  3. Semantic یا معنایی: مفاهیمی مربوط به معنا و ایده‌ها.
  4. Behavioral یا رفتاری: اطلاعاتی که از درک کارهای دیگران دریافت می‌شوند.

 

2- عملیات یا فرآیند‌ها

بر اساس نظریه هوش گیلفورد 5 عملیات متمایز وجود دارد که با هوش یادگیرنده مرتبط هستند:

  1. Cognition یا شناخت: درک و کشف و آگاهی از اطلاعات و مفاهیم جدید.
  2. Memory یا حافظه: جذب اطلاعات جدید. به اصطلاح رمزگذاری. حفظ و یادآوری آن‌ها هر چند برای مدتی محدود.
  3. Divergent production یا تولید واگرا: ایجاد راه‌حل‌های متعدد برای یک مشکل. همان خلاقیت خودمان.
  4. Convergent production یا تولید همگرا: رسیدن به یک راه‌حل واحد. یعنی از یک قانون پیروی کنیم و به چیز دیگری هم فکر نکنیم.
  5. Evaluation یا ارزیابی: سازگاری و اعتبار اطلاعات را بررسی کنیم. یعنی تعیین درست و غلط بودن اطلاعات.

3- محصولات یا تولیدات

نظریه هوش گیلفورد شامل 6 محصول است:

  1. Units یا واحدها: اساسی‌ترین محصول. وقتی یک مفهوم جدید ساده را یاد می‌گیریم، در حال کسب یک واحد دانش هستیم.
  2. Classes یا درس‌ها: واحد‌هایی دارای ویژگی‌های مشترک.
  3. Relations یا روابط: واحد‌هایی که به نوعی با هم مرتبطند. توالی، متضاد یا حتی قیاس. یعنی آن‌ها را در یک گروه قرار می‌دهیم.
  4. Systems یا سیستم‌ها: ساختار پیچیده‌تر. یعنی شبکه‌ای از مفاهیم و ایده‌های مرتبط به هم.
  5. Transformations یا تحولات: وقتی دانشی یا اطلاعاتی تغییر می‌کند. به روز می‌شود.
  6. Implications یا مفاهیم: حال اطلاعات را داریم. پیامد‌های مثبت و منفی را پیش‌بینی می‌کنیم.

 

نظریه خلاقیت گیلفورد

به گفته جوی پال گیلفورد ( Joy Paul Guilford ) تا وقتی که انسان به مشکلی برخورد نکند و زندگی او از روی عادت و یا بر مبنای دور زدن مشکلات سپری شود ، خلاقیتی در کار نیست ، ولی همین که به مشکلی برخورد نمود و خواست آن را حل کند فرایند فکری و اعمالی که متعاقب آن برای حل مشکل ایجاد می شود خلاقیت نام دارد .

در نظریه ی گیلفورد که به الگوی ساخت ذهنی شهرت دارد در آن دو تفکر عمده همگرا و تفکر واگرا را معرفی می کند . خلاقیت را با تفکر واگرا ( دست یافتن به رهیافت های جدید برای مسائل ) در مقابل تفکر همگرا ( دست یافتن به پاسخ ) مترادف دانسته است.

  • همگرا : ازنقاط مختلف شروع ولی به یک نقطه ختم می شود.
  • واگرا : از یک نقطه شروع ولی به نقلط مختلف ختم می شود .

افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور می شده روش های خلاق و جدید را به کار می برند . برعکس کسانی که از این خصوصیت برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی می کنند . پس تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است ( آفرینندگی بر حسب تفکر واگرا تعریف شده است ) و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه .

از نظر «گیلفورد» هوش و خلاقیت دو عامل فکری جداگانه تلقی شده و هوش را تفکر همگرا و خلاقیت را تفکر واگرا می‌داند. از نظر او وجه تمایز تفکر آفریننده، تفکر واگرا است که از طریق انعطاف پذیری،اصالت و روانی می‌توان باز شناخت (سیف: روانشناسی یادگیری و تدریس ).

گیلفورد خلاقیت را مجموعه‌ی ویژگی‌‏ها و توانایی‌‏های فردی می‌‏داند. در واقع، خلاقیت از دیدگاه گیلفورد عبارت از تفکر واگراست، یعنی تفکر از جهات مختلف و ابعاد گوناگون.

گیلفورد در نظریه هوشی خود، هوش را در قالب دو مفهوم تفکر واگرا و تفکرهمگرا معرفی می کند. تفکر همگرا با هوش رابطه دارد اما تفکر واگرا ویژگی مهم آفرینندگی است. تفکر واگرا و تفکر همگرا دو وجه عمده تفکر انسان هستند. تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب درست یا غلط وجود دارد، اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب احتمالی ممکن است موجود باشند که از نظر منطقی هر یک از آنها درست است. در نظریه گیلفورد تفکر واگرا از چند عامل مختلف تشکیل یافته است.

به نظر گیلفورد (1987)، تفکر واگرا ویژگی مهم آفرینندگی است. در این نوع تفکر جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب احتمالی ممکن است موجود باشدکه از نظر منطقی هر یک از آنها درست است.

او خلاقیت را با تفکر واگرا ( دست یافتن به رهیافت های جدید برای مسائل ) در مقابل تفکر همگرا ( دست یافتن به پاسخ ) مترادف دانسته است. افرادی که تفکر واگرا دارند در فکر و عمل خود با دیگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور می شده روش های خلاق و جدید را به کار می برند . برعکس کسانی که از این خصوصیت برخوردار نیستند تفکر همگرا دارند و در فکر و عمل خود از عرف و عادت پیروی می کنند. پس تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه .

از نظر گیلفورد، تا زمانی که عملی از روی عادت انجام گیرد، خلاقیتی در کار نیست ولی به مجردی که اجرای عملی احتیاج به تدابیر جدیدی داشت، جریان خلاقیت به کار می‌افتد.

 

ویژگی های تفکر واگرا

گیلفورد برای تفکر واگرا 8 عامل را ذکر می‌کند که عبارتند از:

1. سیالی کلام که توانایی تولید واژه‌هایی است که نیازهای نمادین معینی را بر طرف می‌سازد. برای اندازه گیری آن از شخص خواسته می‌شود فهرستی از واژه‌ها را با پیشوندهای معینی ارایه دهد.

2. ایده پروری که توانایی فراخوانی ایده‌های بسیار، در موقعیت‌های رها از محدودیت هاست و کیفیت پاسخ اهمیتی ندارد. برای سنجش این عامل از فرد خواسته می‌شود. فهرستی از کاربردهای یک شیء معمولی مانند آجر و روزنامه را ارایه می‌دهد.

3. انعطاف پذیری خود جوش معنایی که توانایی تولید ایده‌های گوناگونی است که شخص آزادی انجام آن را دارد. این توانایی را می‌توان به این صورت سنجید که شخص بخواهند فهرستی از کاربردهای شیء معمولی را اریه می‌دهد، امًا این کاربرد ها، بر اساس تعداد موارد کاربرد‌های پیشنهادی محاسبه می‌شود.

4. انعطاف پذیری خود جوش تصاویر ، با توانایی فهم تغییرات سریع، از نگاره‌های دیداری که قابل درک هستند تشکیل شده است.

5. تداعی پروری یعنی توانایی تولید واژه‌ها از حوزه یک معنی محوری، برای اندازه گیری این استعداد از فرد می‌خواهند تا فهرستی از مترادف‌های واژه معینی را فراهم سازد.

6. تعبیر پروری ، توانایی نادیده گرفتن شکل مجموعه ای از خطوط، جهت دیدن شکل خطوطی دیگر است. مثل پیدا کردن چهره هایی که خطوط آنها به عنوان بخشی از اشیاء بزرگتر، از این نظر پنهان شده‌اند.

7. سیالی سازگاری نمادین یعنی توانایی ساختار جدید موقعیت و یا مسأله، وقتی شخص با موضوعی نمادین سرو کار دارد. برای سنجش این توانایی از شخص خواسته می‌شود با برداشتن تعداد معینی از چوب‌های کبریت که مربع یا مثلث‌هایی را تشکیل می‌دهند، تعداد معینی مربع یا مثلث باقی می‌گذارد.

8. ابتکار که توانایی ارایه پاسخ‌های غیر معمول، دور از ذهن یا زیرکانه است.

 

عوامل یا ویژگی های تفکر واگرا به شرح زیر است:

  • سیالی: تولید تعدادی اندیشه در یک زمان معین
  • انعطاف پذیری: تولید اندیشه ها و راه حل های متنوع و غیر معمول برای یک مساله
  • تازگی: استفاده از راه حل های منحصر به فرد و نو
  • گسترش: تولید جزئیات و تعیین تلویحات و کاربردها
  • ترکیب: کنار هم قرار دادن اندیشه های ناهمخوان
  • تحلیل: شکست ساختارهای نمادین به عناصر تشکیل دهنده
  • سازمان دادن: تغییر شکل دادن طرح ها، کارکردها و مورد استفاده ها
  • پیچیدگی: توانایی برخورد کردن با تعدادی اندیشه ی مختلف و متنوع به طور همزمان

از میان ویژگی های بالا، سه ویژگی نخست از همه مهم ترند، سیالی یا روانی اندیشه به کمیت اندیشه های فرد، مثلا تعداد پاسخ هایی که در یک زمان معین به یک سوال می دهد، اشاره می کند. در آزمون های مخصوص سنجش سیالی، سرعت و تعداد پاسخ های فرد ملاک سنجش قرار می گیرند. گیلفورد (1987) معتقد است کسانی که در حضور یک سوال یا یک مساله پاسخ ها یا راه حل های زیاد تری ارائه می دهند احتمال اینکه بعضی از آنها واگرا باشند بیشتر می شود. بنابراین، در آزمون های گیلفورد سیالی از طریق شمارش تعداد پاسخ های آزمون شونده نمره گذاری می شود.

 

ابعاد اساسی خلاقیت ازنظر گیلفورد

  • حساس بودن در برابر مسئله
  • سیالیت
  • اصالت داشتن
  • انعطاف‌پذیری
  • سنتز کردن
  • تحلیل کردن
  • تسلط
  • تعریف مجدد
  • عوامل تفکر خلاق

 

درگزارش گیلفورد (1967 ) تعدادی فرضیه تنظیم شده است .علاوه بر این ، آزمون هایی تهیه و اجرا گردید. و نتایج به دست آمده به صورت تحلیل عوامل تجزیه و تحلیل شد .

بالنتیجه شانزده عامل استخراج گردید که از بین آن ها چهارده عامل مشخص تر است . 5 عاملی که به نظر می رسد فکر خلاق را بهتر مشخص می کنند .عبارتند از :

1- دریافت مسائل (در مقابل موقعیتی معین ، فردی ممکن است متوجه یک یا چند موضوع گردد . و یا اصلا متوجه موضوعی نشود.

2 – روانی در تولید اندیشه ها

3- روانی در بیان کلمات (بار آوری فر در این زمینه )

4 – انعطاف پذیری ( سهولتی که به وسیله آن آزمودنی می تواند از مقوله ای به مقوله دیگر برود .)

5 – اصالت جویی بازسازی (توانایی در ساختمان مجدد )

 

عوامل بازدارنده خلاقیت

گیلفورد در این باره ویژگیهای زیر را نام برده است که عبارتند از: سلطه‌گری، منفی‌بافی، مقاومت، ترس، عیب‌جویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت کمرویی.

 

انگیزش و خلاقیت

انگیزش نیروی محرکه بکاراندازی جریان خلاقیت است به قول گیلفورد وقتی که فهمیدن و عمل کردن آسان باشد و در واقع عملی ازروی عادت انجام گیرد،خلاقیت در کار نیست ولی به مجرب اینکه مساله ای پیش آیدمثلافهمیدن مساله ای مشکل شده واجرای عملی احتیاج به تدابیرجدیدی داشت،جریان خلاقیت به کارمی افتدبه زعم گیلفورد ،درترغیب وافزایش خلاقیت وبه خصوص فعالیت کودکان انگیزه ای که پس ازهمه موثراست وفراموش شده است انگیزه کنجکاوی است. هراندازه محیط زیست کودک ازنظرمنابع اطلاعاتی غنی ترباشداین انگیزه بیشترازقوه به فعل درمی آیدبه عنوان نمونه ازمسائلی که ازانگیزه افرادبرای خلاقیت می کاهداستانداردسازی دراموراست که ان دوطی تحقیقات اظهارداشت هرچه استانداردسازی اموربیشترباشد،به همان نسبت ازتوان خلاقیت افرادکاسته می شود.

به طوری که برای ایجادتعادل وتناسب بین استانداردسازی وتوان خلاقیت مدیران سازمان هابایدبیشتراجرای امورمربوط به دوایرخلاق سازمانی برخوردارباشد.

 

منابع

  • وبلاگ روانشناسی هاشملو
  • وبلاگ کارنکن
  • RavanN.IR

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی