✾꧂ روان نو ꧁✾

✾꧂ روان نو ꧁✾

დمرجع تخصصی روانشناسیდ
➤سعی شده تا اینجا مرجعی باشد برای دسترسی آسان به مطالب تخصصی روانشناسی برای دانشجویان و علاقه مندان...
✒ تمامی فایل ها یا توسط این وبلاگ تهیه شده و یا با ذکر منبع ارائه شده است.
©کپی برداری تنها با ذکر منبع مجاز است.

نویسندگان

زندگی نامه و اقدامات ادوارد بردفورد تیچنر از تولد تا مرگ در قابل یک تحقیق جامع و کامل تهیه شده. در ابتدای این تحقیق می خوانیم: ادوارد برادفورد تیچنر متولد سال 1867، بیشتر سال‌‌های عمر خود را در دانشگاه کرنل در نیویورک سپری کرد. والدین تیچنر، آلیس فیلد هابین و جان تیچنر، در سال 1866 برای ازدواج فرار کردند و مادرش از خانواده معروفش ساسکس، اخراج شد. پدرش قبل از مرگ بر اثر بیماری سل در سال 1879 تعدادی کار به عنوان منشی و حسابداری داشت. این خانواده با پنج فرزند خود...

مقدمه

ادوارد بردفورد تیچنر شاگرد ویلهلم وونت بود و اغلب به معرفی مکتب فکری ساختارگرا نسبت داده می شود. در حالی که گاهی وونت را بنیانگذار ساختارگرایی می‌دانند، نظریه‌های تیچنر از جنبه‌های مهمی با نظریات وونت متفاوت بودند. در حالی که او در طول زندگی خود یک نیروی مسلط در روانشناسی بود، مکتب فکری که او تأسیس کرد، اساساً با او از بین رفت.

 

زندگی نامه شخصی

ادوارد برادفورد تیچنر متولد سال 1867، بیشتر سال‌‌های عمر خود را در دانشگاه کرنل در نیویورک سپری کرد. والدین تیچنر، آلیس فیلد هابین و جان تیچنر، در سال 1866 برای ازدواج فرار کردند و مادرش از خانواده معروفش ساسکس، اخراج شد. پدرش قبل از مرگ بر اثر بیماری سل در سال 1879 تعدادی کار به عنوان منشی و حسابداری داشت. این خانواده با پنج فرزند خود (4 دختر، 1 پسر) حداقل 10 بار در این مدت نقل مکان کردند. در 9 سالگی، تیچنر برای زندگی با پدربزرگ و مادربزرگ پدری و دو عمه خود فرستاده شد. پدربزرگ معروف او وکیل و سرمایه گذار موفق و همچنین شهردار سابق چیچستر بود. او مطمئن شد که تیچنر ابتدا شهریه خصوصی، سپس تحصیلات دبیرستانی را دریافت می کند. با این حال، سرمایه گذاری های او در سال 1881 از بین رفت و او چند ماه بعد درگذشت. در شرایط دشوار مالی، تحصیلات بیشتر تیچنر از طریق بورسیه تحصیلی، اشتغال با حقوق و فعالیت کارآفرینانه تأمین می شد.

تیچنر در مدرسه Prebendal و کالج مالورن تحصیل کرد، سپس از 1885 تا 1890 به آکسفورد (کالج برازنوز) رفت. در آکسفورد تیچنر شروع به خواندن آثار ویلهلم وونت کرد. تیچنر در آکسفورد، جلد اول چاپ سوم کتاب اصول روانشناسی فیزیولوژیکی وونت را از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرد. در سال 1890، او یک سال دیگر را در آکسفورد گذراند، جایی که با جان اسکات بوردون سندرسون، فیزیولوژیست، برای یادگیری روش های علمی کار کرد. تیچنر در پاییز 1890 برای مطالعه با ووندت به لایپزیگ رفت.

تیچنر، زمانی‌که در آکسفورد بود، به روان‌شناسی جدید وونت علاقه‌مند شد و این علاقه‌ای بود که در آن دانشگاه کس دیگری در آن سهیم نبود و یا آن را تشویق نمی‌کرد. تیچنر در سال 1890 از آکسفورد فارغ التحصیل شد سپس برای تحصیل زیر نظر وونت به لایپزیک، سفر کرد. او در سال 1892، در رشته روانشناسی دانشگاه لایپزیگ، با پایان نامه ای در زمینه بینایی دو چشمی، به کسب درجه دکتری نائل آمد.

در سال 1894 تیچنر با سوفی بدلو کلوگ، معلم مدرسه دولتی مین ازدواج کرد. آنها چهار فرزند داشتند (3 دختر، 1 پسر). بعد از اینکه تیچنر در کرنل کار کرد، تا پایان عمر مادرش را از نظر مالی حمایت کرد. او و خواهرانش پس از مرگ پدر در شرایط سختی زندگی کرده بودند، خواهرانشان مدتی را در یتیم خانه گذراندند و سپس در خانه مشغول به کار شدند.

تیچنر در 3 اوت 1927 درگذشت و با مرگ او، مکتب فکری ساختارگرا نیز عمدتاً ناپدید شد.

 

زندگی نامه شغلی

در تابستان 1892 به آکسفورد و بوردون سندرسون بازگشت، جایی که در مدرسه تابستانی آکسفورد تدریس می کرد. در پاییز 1892، تیچنر به عنوان مدرس دائمی فلسفه و روانشناسی به دانشکده فلسفه Sage در دانشگاه کرنل در ایتاکا، نیویورک پیوست. او یک آزمایشگاه روانشناسی ساخت، پست های تحریریه دریافت کرد و در سال 1895 درجه استاد تمام و مستقل از مدرسه Sage دریافت کرد. وی نظرات خود را درباره ایده های وونت در قالب ساختارگرایی برای دانش آموزان خود آورد.

تیچنر معتقد بود که با تعریف و طبقه بندی منظم عناصر ذهن، محققان می توانند ساختار فرآیندهای ذهنی را درک کنند.

در حالی که او اغلب به عنوان شاگرد وونت توصیف می شود، ایده های تیچنر با ایده های مربی او متفاوت بود. او از روش درون نگری وونت استفاده کرد اما تحت دستورالعمل های بسیار دقیق تر. او فقط به چیزهایی علاقه مند بود که در آگاهی وجود داشت، بنابراین چیزهایی مانند غرایز یا ناخودآگاه برای او هیچ علاقه ای نداشتند.

درون نگری تکنیکی بود که بر مشاهده خود متکی بود. به آزمودنی های آموزش دیده، اشیاء یا رویدادهای مختلف ارائه می شد و سپس از آنها خواسته می شد که فرآیندهای ذهنی را که تجربه کرده اند توصیف کنند. بر اساس این نوع تحقیقات، تیچنر به این نتیجه رسید که سه عنصر اساسی وجود دارد که تمام تجربیات آگاهانه را تشکیل می دهد: احساسات، حواس، تصویر ذهنی. به گفته تیچنر، اجزای اصلی تجربه ذهنی آنهایی هستند که در برابر درون نگری جدّی و مصرّانه، تغییرناپذیر بمانند.

او بین حواس و تصویر ذهنی (Image) تفاوت بنیادی قایل نیست، چه تصاویر ذهنی را نیز با تحریک قشر مغز (Cerebral Cortex) مرتبط می داند و با توجه به جهت گیری فیزیولوژیک بین تحریک قشر مغز و تجربه حسی مربوط به آن ارتباطی مستقیم تصور می کرده است. احساس ها (Feelings) شکل اصلی دیگری از تجربه هستند. حواس (Sense) و عواطف Emotions)) را جنبه های همزمان تجربه بی واسطه تصور می کرد. همچنین عواطف را جزء مکمل ذهنی حواس می داند که مستقیماً از عضو حسّی حاصل نمی شوند. وی می گوید: «احساس ها با برخی خصوصیات عاطفی همراه هستند. هنگامی که احساس ها برای تشکیل احساس پیچیده تری با هم ترکیب می شوند، خصوصیتی عاطفی از این ترکیب حاصل می شود.» درواقع، عواطف جنبه درون ذهنی دارند، و به نظر می رسد که جزئی از ما هستند و به آگاهی ما ارتباط پیدا می کنند و نه به اشیای خارجی. هرچند احساس ها و عواطف عناصر اصلی و اساسی هستند، اما می توانند در تجربه ما به صورت الگوهای مختلفی ترکیب شوند. مثلاً احساسهای بدنی و عواطف ممکن است ترکیب شوند و هیجانی را به وجود آورند که فرایندی انفعالی است.

تیچنر قصد داشت پیشگام روان‌شناسی آزمایشی جدید در انگلستان باشد. اما، وقتی که به آکسفورد برگشت متوجه شد که همکارانش در مورد داشتن رویکرد علمی به یکی از موضوع‌های محبوب فلسفی خود تردید دارند. بنابراین، تنها پس از چند ماه اقامت در آکسفورد، انگلستان را به قصد ایالات متحد برای تدریس روان‌شناسی و اداره آزمایشگاه در دانشگاه کرنل ترک کرد. در آن زمان او 25 سال داشت و مابقی عمرش را در کرنل سپری کرد.

 

مهمترین نظریه های تیچنر

ایده های تیچنر در مورد عملکرد ذهن به شدت تحت تأثیر نظریه وونت وونت و ایده های او در مورد تداعی و درک (یا ترکیب منفعل و فعال عناصر آگاهی) بود. تیچنر سعی کرد ساختارهای ذهن را به گونه ای طبقه بندی کند که یک شیمی دان، مواد شیمیایی را به اجزای تشکیل دهنده آنها تقسیم می کند. به عنوان مثال، آب به هیدروژن و اکسیژن. همانطور که هیدروژن و اکسیژن برای تیچنر ساختار بودند، احساسات و افکار نیز چنین بودند. او هیدروژن و اکسیژن را به عنوان ساختارهای یک ترکیب شیمیایی و احساسات و افکار را به عنوان ساختارهای ذهن تصور کرد. از نظر تیچنر، یک احساس دارای چهار ویژگی متفاوت بود: شدت، کیفیت، مدت و وسعت. هر یک از آنها با کیفیت محرک مربوطه مرتبط بودند، اگرچه برخی از محرک ها برای برانگیختن جنبه حسی مربوطه کافی نبودند. وی در ادامه انواع خاصی از احساسات را متمایز کرد: به عنوان مثال حس شنوایی، که آن را به "تن" و "صداها" تقسیم کرد.

تیچنر معتقد بود که اگر بتوان اجزای اساسی ذهن را تعریف و دسته بندی کرد، ساختار فرایندهای ذهنی و تفکر بالاتر را می توان تعیین کرد. اینکه هر یک از عناصر ذهن چیست، چگونه این عناصر با یکدیگر تعامل دارند و چرا چنین تعامل دارند اساس استدلال تیچنر برای ساختن ذهن بود.

 

درون نگری از دیدگاه تیچنر

ابزار اصلی که تیچنر سعی داشت اجزای مختلف آگاهی را تعیین کند، درون نگری بود. بر خلاف روش درون نگری ووند، تیچنر دستورالعمل های بسیار دقیقی برای گزارش تجزیه و تحلیل درون نگر داشت. سوژه با یک شی مانند مداد ارائه می شود.سپس فرد ویژگی های آن مداد (رنگ، طول و غیره) را گزارش می کند. به آزمودنی دستور داده می شود که نام شیء (مداد) را گزارش نکند زیرا این داده های خام آنچه را که فرد تجربه می کند را توصیف نمی کند. تیچنر این را یک خطای محرک نامید.

 

در مقاله "روانشناسی تجربی: راهنمای تمرینات آزمایشگاهی"، تیچنر روش روش های درون نگر خود را با جزئیات شرح داد. همانطور که از عنوان آن پیداست، کتابچه راهنما با وجود تمرکز بر درون نگری تمام روانشناسی تجربی را در بر می گرفت. برای تیچنر هیچ تجربه روانشناختی معتبری به جز درون نگری وجود ندارد و بخش "راهنمایی برای دانش آموزان" را با این تعریف باز کرد: "یک تجربه روانشناختی شامل یک درون نگری یا مجموعه ای از درون نگری ها است که تحت شرایط استاندارد انجام می شود. "

این کتابچه راهنمای تیچنر، توضیحات مفصلی در مورد نحوه انجام آزمایشات در مورد توهمات نوری، قانون وبر، کنتراست بصری، تصاویر پس از آن، احساس شنوایی و بویایی، درک فضایی، ایده ها و ارتباطات بین ایده ها و همچنین توضیحات خود را ارائه کرد.  تیچنر کتاب راهنمای دیگری برای دانش آموزان مدرسه و دو کتاب دیگر برای معلمان محلی نوشت. سطح جزئیاتی که تیچنر در این کتاب های درسی قرار داده بود نشان دهنده تعهد وی به رویکرد علمی روانشناسی بود. او استدلال کرد که پدیده های روانی را نیز می توان به طور سیستماتیک اندازه گیری و بررسی کرد. تیچنر اهمیت زیادی به کار سیستماتیک گوستاو فشنر می داد، که روانکاوی او نشان دهنده این ایده بود که در واقع امکان اندازه گیری پدیده های روانشناختی وجود دارد.

اکثر آزمایشات باید به طور مشترک توسط دو محقق واجد شرایط انجام شود، یکی به عنوان "ناظر" (O) و دیگری به عنوان "آزمایش کننده" (E) عمل می کند. آزمایش کننده آزمایش را تنظیم می کرد و درون نگری شریک خود را ثبت می کرد. پس از اولین آزمایش، محققان مجبور شدند نقش خود را تغییر داده و آزمایش را تکرار کنند. تیچنر در این مشارکت ها بر هماهنگی و ارتباط بین دو عضو تأکید زیادی داشت.

 

ساختارگرایی تیچنر

تیچنر معتقد است که درون نگری تنها زمانی ارزش خواهد داشت که توسط مشاهده گران تربیت شده صورت پذیرد. از نگاه تیچنر رسالت اصلی روان‌شناسی کشف ماهیت هشیاری و تحلیل و تجزیه عناصر تشکیل دهنده آن است. روش ساختارگرایی با ظهور رویکردهای جدیدی مانند رویکرد درون نگر به تدریج کم رنگ شد.

ادوارد بی. تیچنر هفت قانون اساسی ذهن آگاهی خود را تدوین کرد. قانون شماره 4، قانون پیش ورود، فرض می کرد که "موضوع توجه، سریعتر از اشیایی که به آنها توجه نمی کنیم به هوش می آید". قانون پیش ورود در قرن گذشته توجه زیادی را به همراه داشته است و بحث های زیادی در مورد صحت این قانون انجام شده است. اخیراً تحقیقات شواهد محکمی ارائه داده اند که توجه در سطح ادراکی کار می کند. مطالعات رفتاری که میزان درک محرک های کمکی را بررسی می کند، نشان می دهد که قانون پیش ورود درست است. مطالعات اخیر بر روی تصویربرداری از مغز با نشان دادن این که توجه می تواند فعال شدن ادراکی مغز را تسریع کند، این نتایج را تأیید کرده است.

تیچنر یک سخنران کاریزماتیک و پر انرژی بود. با این حال، اگرچه ایده او در مورد ساختارگرایی در طول زندگی او شکوفا شد و از آن دفاع کرد، اما ساختارگرایی پس از مرگ او زنده نماند. برخی از تأملات مدرن در مورد تیچنر محدوده محدود روانشناسی وی و روش شناسی دقیق و محدودی را که وی معتقد بود به عنوان توضیحی مهم برای سقوط ساختارگرایی است، پس از مرگ وی قابل قبول می داند. ساختارگرایی، همراه با اراده گرایی وونت، به طور موثری به چالش کشیده شد و بهبود یافت، اگرچه امروزه بر بسیاری از مکاتب روانشناسی تأثیر گذاشته است.

شناخته شده بود که تیچنر بخشی از ساختارگرایی وونت را به آمریکا آورد، اما با برخی تغییرات. به عنوان مثال، در حالی که ویلهلم وونت بر رابطه بین عناصر آگاهی تأکید داشت، تیچنر بر شناسایی خود عناصر اساسی تمرکز کرد. تیچنر در کتاب درسی خود طرح کلی روانشناسی (1896) لیستی از بیش از 44000 ویژگی اصلی تجربه آگاهانه را ارائه کرد.

 

ابداع کلمه همدلی

تیچنر همچنین به دلیل ابداع کلمه انگلیسی "همدلی" در سال 1909 به عنوان ترجمه کلمه آلمانی "Einfühlungsrechte" شناخته شده است، پدیده جدیدی که عمدتا توسط تئودور لیپس در پایان قرن 19 مورد بررسی قرار گرفت. لازم به ذکر است که تیچنر شخصاً از واژه "همدلی" در ارتباط نزدیک با استفاده روشمند از درون نگری استفاده می کند و حداقل به سه پدیده قابل تمایز اشاره می کند.

تأثیر تیچنر بر تاریخ روانشناسی که در کلاس های درس تدریس می شود تا حدی کار شاگرد وی ادوین بورینگ است. کار آزمایشی بورینگ تا حد زیادی قابل توجه نبود، اما کتاب او در تاریخ روانشناسی تجربی و روایات وی در مورد روانشناسان مختلف، از جمله مربی خود، ادوارد تیچنر، بسیار تأثیرگذار بود. مدت زمانی که مشارکت های بورینگ تیچنر به طور مفصل توضیح داده شد- هوگو مونستربرگ معاصر، حدود یک دهم توجه بورینگ را به خود جلب کرد. امروزه این سوال را مطرح می کند که آیا تأثیر منتسب به تیچنر بر تاریخ روانشناسی بیش از حد است؟

دانشجوی دیگری که توجه آزمایشگاه تیچنر را جلب کرد Cheves West Perky (1874-1940)، روانشناس آمریکایی بود که در سال 1910 "آزمایش موز" را انجام داد، که منجر به کشف اثر Perky، ارتباط بین تخیل ذهنی و بینایی شد. ادراک آثار پرکی از آن زمان تا کنون "در ادبیات تصویری به جایگاهی کلاسیک و حتی افسانه ای، دست یافته است.

پروفسور تیچنر دارای دکترای افتخاری از دانشگاه های هاروارد، کلارک و ویسکانسین است. او یکی از اعضای بنیانگذار انجمن روانشناسی آمریکا شد، کلیپ های روانشناسی کولپس و دیگر آثار را ترجمه کرد، در سال 1894 سردبیر آمریکایی ذهن و در سال 1895 سردبیر مجله روانشناسی آمریکا شد و چندین کتاب نوشت. در سال 1904 او گروه "تجربی" را تأسیس کرد، که امروزه به عنوان "انجمن روانشناسان تجربی" ادامه می یابد. علم تیچنر به مجموعه علم وایلدر در کرنل کمک کرد.

 

سهم عمده در روانشناسی

تیچنر با معرفی ایده های علمی وونت به ایالات متحده شناخته می شود. با این حال مورخان معتقدند که نظریه‌های تیچنر با نظریات استاد او متفاوت بوده و بسیاری از منتقدان نشان بیان می کنند که تیچنر در واقع بسیاری از ایده‌های وونت را نادرست معرفی کرده است. در حالی که مکتب فکری وی از مرگ در امان نماند، اما او نقش بسزایی در تثبیت روانشناسی به عنوان یک علم تجربی ایفا کرد.

تیچنر از سال 1893 تا 1900 را به تاسیس آزمایشگاه، انجام پژوهش و نوشتن بیش از 60 مقاله صرف کرد.

از نظر تیچنر سه مسئله اصلی روان‌شناسی عبارت بودند از:

  1. کاهش دادن فرایندهای هشیار به ساده‌ترین اجزای آن‌ها
  2. تعیین قوانینی که این عناصر هشیاری بر اساس آن‌ها تداعی می‌شوند
  3. پیوند دادن این عناصر با شرایط فیزیولوژیکی آن‌ها.

بدین‌ترتیب، هدف‌های روان‌شناسی ساختاری تیچنر با هدف‌های علوم طبیعی مطابقت دارد.

تیچنر یکی از اعضای اصلی انجمن روانشناسی آمریکا بود. با این حال، او هرگز در یک جلسه شرکت نکرد. در سال 1904، گروه خود را به نام تجربی‌گرایان تأسیس کرد. گروه تیچنر به دلیل ممنوعیت حضور زنان نیز معروف بود، که تا پس از مرگ او ادامه یافت. با وجود امتناع تیچنر از پذیرش زنان در گروهش، در سال 1894، اولین دانشجوی دکترای او مارگارت فلوی واشبرن، به عنوان اولین زن در روانشناسی مدرک دکترا گرفت.

در زمانی که بسیاری از زنان از تحصیل در دانشگاه‌های بزرگ از جمله هاروارد و کلمبیا منع شده بودند، تیچنر بیش از هر روان‌شناس مرد دیگری در آن دوره بر مطالعات دکتری زنان نظارت داشت.

تیچنر علاوه بر حرفه خود به عنوان یک استاد برجسته و بسیار دوست داشتنی، به عنوان ویراستار چندین مجله برجسته از جمله ذهن، مطالعات گروه روانشناسی دانشگاه کرنل، و مجله آمریکایی روانشناسی خدمت کرد.

کتاب‌های مهم وی عبارتند از:

  • نکات اصلی روان‌شناسی (1896)
  • مقدمات روان‌شناسی (1898)
  • روان‌شناسی تجربی: راهنمای کار در آزمایشگاه (چهار جلدی) (1905ـ1901).

 

 

منابع:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی